....

گالیله به اشتباه مخترع تلسکوپ نامیده شده است. نتایج مطالعات


 تاریخدانان نشان می دهد مخترع اولین تلسکوپ یک عینک 


ساز هلندی به نام "یوهانس لیپرشی" بوده است. درعین حال


 گالیله نخستین فردی می باشد که از ابزار تلسکوپ برای 


مطالعات نجومی و دانش فضا استفاده نموده است.





سحابی خرچنگ بواسطه یک انفجار ابرنواختری در سال 1054


 میلادی بوجود آمد. منجمان عرب و نیز ستارشناسان چینی در آن 


زمان اشاره کرده اند که این انفجار آنقدر درخشان بوده که برای ماه ها


 باعث روشنی آسمان شب شده و حتی در


 روشنی روز نیز قابل مشاهده بوده است.





دنیا که شروع شد زنجیر نداشت، خدا دنیای

 بی زنجیر آفرید. آدم بود که زنجیر را ساخت، شیطان کمکش کرد

دل، زنجیر شد، زن، زنجیر شد. دنیا پر

 از زنجیر شد و آدم ها همه دیوانه زنجیری

خدا دنیا را بی زنجیر می خواست

نام دنیای بی زنجیر اما بهشت است

امتحان آدم همین جا بود. دستهای شیطان از زنجیر پر بود

خدا گفت: زنجیرهایتان را پاره کنید

 شاید نام زنجیر شما عشق باشد

یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد. نامش را مجنون گذاشتند

مجنون اما نه دیوانه بود و نه زنجیری

 این نام را شیطان بر او گذاشت

شیطان آدم را در زنجیر می خواست

لیلی، مجنون را بی زنجیر می خواست

لیلی می دانست خدا چه می خواهد

لیلی کمک کرد تا مجنون زنجیرش را پاره کند

لیلی زنجیر نبود. لیلی نمی خواست زنجیر باشد

او همچنان لیلی ماند

مومیایی که هرچند وقت چشمانش باز می شود

100 سال پیش پدری که دختر کوچکش را خیلی دوست داشت 


وقتی دخترش در اثر بیماری جانش را از دست داد,پدر بدن او 


را مومیایی کرد تا دخترش همیشه زنده بماند. روزالی لومباردو


در سال ۱۹۲۰ فوت می‌کند و جسدش به سرعت مومیایی می‌شود.

 

جسد او در حال حاضر در دخمه پالرمو


 در ایتالیا به نمایش گذاشته شده 


است.موضوعی که در مورد این مومیایی که یکی از زیباترین 


مومیایی‌های جهان محسوب می‌شود


خاص و البته کمی ترسناک است چشمان اوست

چشمان روزالی بعد از گذشت ۱۰۰ سال 


از مرگش همچنان باز و بسته می‌شود. متخصصان و دانشمندان 


می‌گویند دلیل این موضوع تغییر فشار در هوای دخمه است 


اما افرادی که به موضوعات فراطبیعی معتقدند می‌گویند 


روح روزالی همچنان در بدن او زندانی است.

 

عکس‌برداری از بدن این کودک به کمک اشعه ایکس نشان داده


 تمامی اندام‌های داخلی سر جای خود هستند و حتی موهای 


بور و پاپیون سر این کودک 


طی این سال‌ها تغییری نکرده است

جالب...

وقتی یک نوزاد در حال گریه است با صدای ش....ش....


 شما آرام می شود به این دلیل که صدای آبی که اطراف نوزاد در شکم 


مادر است را برایش تداعی می کند، در ضمن این یکی ازدلایلی است


که چرا صدای امواج دریا آرامبخش است




در ویکتوریای استرالیا اگر وسط روز یکشنبه


در خیابان شلوارک صورتی بپوشید قانون با شما برخورد‌میکند




 در رومانی در سال ۱۹۳۵، پخش کارتون میکی ماوس ممنوع اعلام شد


 زیرا رئیس صدا و سیمای وقت رومانی اعتقاد داشت که دیدن


 تصویر یک موش گنده بچه‌های رومانیایی را زهره ترک می‌کند




در بازل سوئیس، در سال ۱۴۷۱، دادگاه یک جوجه خروس را ‌که


 تخم گذاشته بود به خاطر “اقدامش بر علیه قانون طبیعت” 


محکوم شناخت. سپس چیزی که به آن می‌گفتند “شیطان پرنده نما”


را به یک تیرچوبی بستند و با کشیدن یک کبریت


 او را مثل جادوگرها سوزاندند.




در استلویوی ایتالیا در سال ۱۵۱۹، یک دادگاه حکمی را برای دستگیری


 یک دسته موش کور صادر کرد که به شدت 


به یک مزرعه غلات آسیب زده بودند.

 

دادگاه مجانین حتی احضاریه‌ای هم برای موش کورها فرستاده بود

گروهی از دانشمندان

گروهی از دانشمندان ۵ میمون را در  قفسی قرار دادند


در وسط قفس یک نردبان و بالای نردبان دسته ای موز گذاشتند.


هر زمانی که میمونی بالای نردبان می‌رفت


 تا موزها را بردارد، دانشمندان بر روی


 سایر میمون‌ها آب سرد 


می‌پاشیدند.پس از مدتی، هر وقت که 


میمونی بالای نردبان می‌رفت


 سایرین او را کتک می‌زدند


مدتی بعد هیچ میمونی علی‌رغم 


وسوسه‌ای که داشت جرات بالا رفتن


 از نردبان را به خود نمی‌داد دانشمندان


 تصمیم گرفتند که یکی از


 میمون‌ها را بردارند و با یک


 میمون جدید جایگزین کنند. اولین کاری 


که این میمون جدید انجام داد این 


بود که سعی کرد تا بالای نردبان برود


 که بلافاصله توسط سایرین مورد ضرب قرار گرفت


پس از چندبار کتک خوردن میمون 


جدید با این که نمی‌دانست چرا


 اما یاد گرفت که بالای نردبان نرود 


میمون دومی جایگزین گردید 


و همان اتفاق تکرار شد. میمون جدید اول 


هم در کتک زدن میمون جدید 


دوم شرکت میکرد. سومین میمون 


هم جایگزین شد و دوباره همان


 اتفاق (کتک خوردن) تکرار گردید به 


همین ترتیب چهارمین و پنجمین


 میمون نیز عوض شدند آن چیزی که باقی


 مانده بود گروهی متشکل از


 ۵ میمون بوده که با این که هیچ‌گاه آب سردی 


بر روی آن‌ها پاشیده نشده بود


 میمونی را که بالای نردبان می‌رفت را کتک می‌زدند


حکایت

حکیمی را ناسزا گفتند. او هیچ جوابی نداد



حکیم را گفتند: ای حکیم، از چه روی جوابی ندادی؟



 حکیم گفت:از آن روی که در جنگی داخل



 نمی شوم که برنده آن بدتر از بازنده آن است






از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند



 این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت



 شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود



 کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم



 مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم اگر بیدارش کنم



 خطاکار خواهم بود آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود



 هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد



 و پرسید: چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم



 او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا 



برداشت و گفت: خدایا! چنان که این پسر را



 بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان






سعدی گوید


هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده


 مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم


 به جامع کوفه درآمدم، دل تنگ. یکی را دیدم که پای نداشت


 سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.