مردی خسیس .....

مردی خسیس تمام دارایی‌اش


 را فروخت و طلا خرید


او طلاها را در گودالی 


در حیاط خانه‌اش پنهان کرد


مدت زیادی گذشت و او هر روز به


 طلاها سر می‌زد و آنها را زیر و رو می‌کرد


تکرار هر روزه این کار یکی


 از همسایگانش را مشکوک کرد


همسایه، یک روز مخفیانه به 


گودال رفت و طلاها را برداشت


روز بعد مرد خسیس به گودال


 سر زد اما طلاهایش را نیافت


او شروع به شیون و زاری کرد


 و مدام به سر و صورتش می‌زد

 

رهگذری او را دید و پرسید


چه اتفاقی افتاده است


مرد حکایت طلاها را بازگو کرد


رهگذر گفت این که ناراحتی ندارد


 سنگی در گودال بگذار 


و فکر کن که شمش طلاست


تو که از آن استفاده نمی‌کنی


 سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد



چه بسیار افرادی هستند که پولدارند 


اما ثروتمند نیستند 


و چه بسیار افرادی که ثروتمندند 


ولی پولدار نیستند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد