ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
پسر ۸ ساله ی من دونده ی
خوبی بود و در اکثر
مسابقات مدال می آورد
روزی برای دیدن مسابقه ی
او رفتم در مسابقه ی
اول مدال طلا را کسب کرد
مسابقه ی دوم آغاز شد
او شروع خوبی داشت اما در پایان
مسابقه حرکت خود را کند
کرد و نفر چهارم شد
برای دلداری به سراغ او رفتم
تا نکند به خاطر اول نشدن ناراحت باشد
پسرم خنده ی معصومانه ای کرد و گفت
مامان یه رازی بهت میگم
ولی پیش خودمون بمونه
کنجکاو شدم پسرم ادامه داد
من یک مدال بردم اما دوستم
نیکولاس هیچ مدالی نبرده بود
و خیلی دوست داشت یک مدال
برای مادر پیرش ببرد
برای همین گذاشتم او اول بشود
پرسیدم پس چرا چهارم شدی
خندید و جواب داد
آخه نیکولاس میدونه
من دونده ی خوبی هستم
اگر دوم می شدم همه
چیز را میفهمید حالا میتوانم
بگم پام پیچ خورد و عقب افتادم
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و
به او گفت می خواهم ازدواج کنم
پدر خوشحال شد و پرسید نام دختر چیست
مرد جوان گفت
نامش سامانتا است و در
محله ما زندگی می کند
پدر ناراحت شد صورت در هم کشید و گفت
من متاسفم به جهت این حرف که می زنم
اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی
چون او خواهر توست
خواهش می کنم از این
موضوع چیزی به مادرت نگو
مرد جوان نام سه دختر دیگر
را آورد ولی جواب پدر برای هر
کدام از آنها همین بود پس مرد
جوان با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت
مادر من می خواهم ازدواج کنم
اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید
که او خواهر توست و نباید به تو بگویم
مادرش لبخند زد و گفت
نگران نباش پسرم
تو با هریک از این دخترها که خواستی
می توانی ازدواج کنی
چون تو پسر او نیستی
مردی می خواست تا یک طوطی سخنگو بخرد
طوطی های متعددی را دید و قیمت
جوان ترین و زیباترین شان را پرسید
فروشنده گفت
این طوطی
چهار میلیون
دلیل آورد این طوطی شعر نو میگه
تموم شعرای شاملو، اخوان
نیما و فروغ رو از حفظه
مشتری به دنبال طوطی ارزان تر
یکی پیدا کرد که پیر بود
اما هنوز آب و رنگی داشت
رو به فروشنده گفت
پس این را می خرم که پیر
است و نباید گران باشد
این فکرشو نکن
قیمت این بالای شش هفت میلیونه
چون تمام اشعار حافظ و سعدی و خواجوی
کرمانی رو از حفظه مرد نا امید نشد و
طوطی دیگری پیدا کرد که
حسابی زهوار در رفته بود
گفت این که مردنی است و حتماً ارزان
این فکرشو نکن
قیمتش بالای پونزده شونزده میلیونه
چون اشعار سوزنی سمرقندی
و انوری و مولوی رو حفظه
مرد که نمی خواست دست خالی برگردد
به طوطی دیگری اشاره می کند که
بال و پر ریخته بر کف قفس
بی حرکت افتاده و لنگ هایش هوا بود
انگار نفس هم نمی کشید
این یکی را می خرم که
پیداست مرده، حرف که نمی زند
حتماً هیچ هنری هم ندارد و باید خیلی ارزان باشد
این یکی اصلاً فکرشو نکن
قیمت این بالای شصت هفتاد میلیونه
آخه چرا؟ مگه اینم شعر می خونه
نه شعر نمی خونه
حتی ندیدم تا امروز حرف بزنه
اصلا هیچ کاری نمی کنه
اما این سه تا طوطی دیگه بهش میگن استاد
محققین موفق شدهاند پارچهای بسازند
که نیازی به ماشین لباسشویی
نداشته باشد فناوری جدید باعث
میشود که پارچه تنها با تابش
نور خورشید خودش را تمیز کند
در این پارچه از نانوترکیبهای نقره و مس
استفاده شده است این ترکیبها میتوانند
نور خورشید را جذب کنند و ساختارهای
زیستی مثل باکتریها را از بین ببرند
روی این پارچههای جدید لک
نمینشیند و هرگز بوی بد نمیگیرند
تنها کافی است که لباس
خود را در آفتاب پهن کنید
یک دستگاه کوچک بوها را پردازش
میکند و آن را به چند بوی اصلی و
پایهای تبدیل میکند بعد دستگاه
پخش بو که خیلی شبیه به اسپیکر است
با استفاده از کپسولهای
پایهای آن بو را شبیهسازی میکنند
شرکت Moodo دستگاه پخشی
درست کرده است که با آن میشود هر بویی
را شبیهسازی کرد خودتان میتوانید
عطرها را ترکیب کنید تا به بوی
دلخواهتان برسید یا از حالتهای
پیشفرض استفاده کنید
شبیهسازی و پخش بوی دریا
آتش در کلبه چوبی یا هندوانه
در خانه میتواند هیجانانگیز باشد
ممکن است این فناوری در صنعت
سینما هم به کار گرفته شود
یک مخترع ایرانی به نام علی حاجیمیری
استاد الکترونیک دانشگاه کلتک
(موسسه فناوری کالیفرنیا) موفق به
ساخت دوربینی عجیبوغریب شده است
این دوربین در واقع مستطیلی
به ابعاد ۱ در ۱٫۲ میلیمتر است
که از یک تار موی انسان ضخامت
کمتری دارد نکته عجیب در مورد
این دوربین کوچک این
است که هیچ لنزی ندارد
این دوربین در هر جایی قابل نصب است
روی کلاه، عینک یا دیوار
تصاویر ضبطشده توسط این دوربین
به یک پردازنده مرکزی مثل
تلفن همراه ارسال میشوند