در پنانگ مالزی...

در پنانگ مالزی که یک جای توریستی


 و مشهور این کشور محسوب می شود


 جاده ای نفرین شده و نحس وجود


 دارد که سال هاست در آن اتفاقات


 شوم و مرگبار زیادی افتاده است


 جاده ای که عبور از آن مساوی است


 با امضای محل قتلگاه تان و عجیب


 این که این حوادث ناگوار در بیشتر


 از ۵۰ درصد مواقع در شب


 سکوت و تاریکی مطلق اتفاق


 افتاده است و به همین دلیل


 حتی افراد محلی ای که در کنار


 این جاده زندگی می کنند هم 


شب ها از آن عبور نمی کنند و به گردشگران


 هم این موضوع را گوشزد می کنند


اما دلیل اتفاق ها و حوادث بد این جاده چیست


 بر اساس گفته ی بومیان منطقه


 سال ها قبل تصادفی در جاده تیمپه


 در پنانگ مالزی اتفاق می افتد که در این تصادف


 زن بسیار جوانی کشته می شود


 از آن زمان به بعد روح این خانم 


در این جاده سرگردان است و به طور


 ناگهانی در مقابل رانندگان ظاهر می شود


 و همین موضوع باعث مرگ آنها می شود


متاسفانه بیشتر افرادی که کشته می شوند


 در حال رانندگی با ماشینشان در


 این جاده هستند که با آن به داخل


 دره می روند و در دم کشته می شوند


 البته عده ی کمی هم جان سالم


 به در برده اند و قضیه را با


 ترس زیاد تعریف کرده اند


اما این تنها مورد عجیب جاده تیمپه 


در پنانگ مالزی نیست گفته شده که مدتی قبل


 دختر بیگناهی توسط پلیس در این جاده


 کشته می شود بعدها مشخص می شود


 که آن دختر معصوم کاملا بی گناه بوده


 و پلیس اشتباه کرده است اما 


روح دخترک دیگر دست از سر پلیس 


برنداشته و هر پلیسی که از این جاده شب ها


 گذر می کند را دستخوش حوادث شوم 


زیادی کرده است  بسیاری از پلیس هایی که


 در شب از این جاده رد شده اند هم زنده نمانده اند


طبق گفته ی افرادی که بعد از دیدن


 روح این خانم ها زنده مانده اند


 آنها تقریبا شبیه یک انسان عادی بوده اند


 با این تفاوت که لباس شنل مانند بلندی


 بر تن داشه اند و می توانستند بسیار سریع


 و غیر طبیعی از یک نقطه به نقطه ی 


دیگر بروند مانند اینکه روی زمین بند نیستند


یکی از ترسناک ترین اتفاقات برای دو مرد 


جوان به نام های آدریان و لئو اتفاق افتاده


 است که با شانس بسیار زیادی توانسته اند


 از مهلکه جان سالم به در ببرند


 آدریان و لئو دو مرد جوانی بودند که


 به همراه وسیله ی نقلیه شان در ساعت یک


نیمه شب در حال عبور از جاده بودند


آنها در آن موقع از نیمه شب در جاده تنها


 بودند و هیچ ماشین دیگری وجود نداشت


 آدریان رانندگی می کرد و لئو کنار او نشسته بود


 آنها با سرعت کم در حال عبور از جاده بودند


 که ناگهان خانمی سفید پوش را می بینند


 که در جاده در حال رد شدن است


 و پشت او به آنهاست آدریان سرعت را کم


 می کند تا چهره ی این خانم مو بلند را ببیند


آن دو ناگهان با زنی با چهره ی خونی 


و بسیار زشت روبرو می شوند 


و مطمئن می شوند که این زن انسان نیست


بعد آدریان پایش را روی پدال 


گاز می گذارد تا به سرعت فرار کنند 


اما سر آن خانم را در صندلی عقب 


ماشین خود می ببنند 


و با نگاهی به عقب می بینند که آن خانم 


بی سر در حال دویدن در پشت 


ماشین و تعقب آنهاست


 بعد از این حادثه اگر چه آدریان و لئو 


جان سالم به در بردند اما تا مدت ها


 نمی توانستند صحبت کنند و قدرت تکلمشان


 را از دست داده بودند بعد از مدت زیادی


 که به حرف آمدند و ماجرا را تعریف کردند


 تصمیم گرفتند دیگر هیچگاه از آن جاده عبور نکنند

نظرات 4 + ارسال نظر
حریم پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 12:39 ب.ظ


خدارحم کرد من شب این مطلب رو نخوندم وگرنه زهره ترک می شدم
خیلی ترسناکه یا من ترسوام نمیدونم ولی همش فکر می کردم اینا واقعی نیست وبرای فیلماست .
ازاینا نزارین دیگه باشه؟

حالا تا چی پیش بیاد

محجوب بانو پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 12:40 ب.ظ http://booyehbehesht.niniweblog.com/

خیلیییی عالیه داستانها
قالبتون هم خیلی خوووب شد
ممنون

مرسی نظر لطفتونه

Sana جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 01:53 ب.ظ http://www.asteroid-77.blog fa.com

سلاااام...قالب جدید مبارک

سلاااااااااام آبجی مهربونم
مرسی

محیا جمعه 11 خرداد‌ماه سال 1397 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.oourworld.blogfa.com

واااای چ محشررررر...من اصلا به این چیزا اعتقاد ندارم ...

دوست دارم برم مالزییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد