مردی خسیس .....

مردی خسیس تمام دارایی‌اش


 را فروخت و طلا خرید


او طلاها را در گودالی 


در حیاط خانه‌اش پنهان کرد


مدت زیادی گذشت و او هر روز به


 طلاها سر می‌زد و آنها را زیر و رو می‌کرد


تکرار هر روزه این کار یکی


 از همسایگانش را مشکوک کرد


همسایه، یک روز مخفیانه به 


گودال رفت و طلاها را برداشت


روز بعد مرد خسیس به گودال


 سر زد اما طلاهایش را نیافت


او شروع به شیون و زاری کرد


 و مدام به سر و صورتش می‌زد

 

رهگذری او را دید و پرسید


چه اتفاقی افتاده است


مرد حکایت طلاها را بازگو کرد


رهگذر گفت این که ناراحتی ندارد


 سنگی در گودال بگذار 


و فکر کن که شمش طلاست


تو که از آن استفاده نمی‌کنی


 سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد



چه بسیار افرادی هستند که پولدارند 


اما ثروتمند نیستند 


و چه بسیار افرادی که ثروتمندند 


ولی پولدار نیستند

فراروان شناسی دو شاخه اصلی دارد

فراروان شناسی دو شاخه اصلی دارد


 که هر دوی آن‌ها نسبت به تقسیمات


 حواس و ماشین اعمال بدنی آشنای 


روانشناسی هستند، آن‌ها به دو دستهٔ 


ادراک فراحسی و حرکت روانی تقسیم


 می‌شوند ک تله پاتی (telepathy)


 جز دستهٔ ادراک فراحسی است


دورآگاهی یا تله‌پاتی ادارک حسی 


و فراحسی فعالیت روحی فردی دیگر است


 این کلمه که ازدو لفظ یونانی مشتق شده


 یکی تله Tele به معنی دور و دیگری 


پاتوس Pathos به معنی احساس می‌باشد


 البته شایان ذکر است گاهی به ان تله 


که در واقع احساس از دور معنی می‌دهد


 این پدیده شامل دو بخش می‌شود


 یکی انتقال فکر و احساس به قصد اشخاص


 دیگر و دیگری دریافت افکار و احساس دیگران


 که آن را فرایابی می‌نامیم


  دورآگاهی به زبان ساده قدرت و استعداد


 مخابره پیام یا تصویری یا هر گونه اطلاعات


 از ذهن به ذهن فرد دیگر بدون استفاده 


از وسایل حسی مانند سخن گفتن و مشاهده


علائم یا حرکات است این کار با 


استفاده از ارتباط روح (کالبد اثیری) انجام می‌گیرد


 دور آگاهی یا تله پاتی به طور دقیق 


در لغت به معنی انتقال و


 ارتباط فکر از راه دور است.

در سالی که قحطی بیداد کرده بود...

در سالی که قحطی بیداد کرده بود


 و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته


 بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت


 غلامی را دید که بسیار


 شادمان و خوشحال است .


به او گفت چه طور در چنین 


وضعی می خندی و شادی می کنی ؟


جواب داد که من غلام اربابی هستم 


که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی


 برای او کار می کنم روزی مرا می دهد


 پس چرا غمگین باشم در


 حالی که به او اعتماد دارم؟


آن مرد عارف که از عرفای بزرگ 


ایران بود گفت: از خودم شرم کردم


 که غلام به اربابی با چند گوسفند


 توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد


 و من خدایی دارم که مالک تمام


 دنیاست و نگران روزی خود هستم

مصریان باستان همواره به دانش نجوم....

مصریان باستان همواره به دانش نجوم 


و فضا علاقه‌مند بوده اند و در بسیاری


 از نقوش باستانی و حتی در بزرگترین آثار


 باستانی به جای مانده از آن‌ها ردپایی


 از فضا و حتی اجرام سماوی وجود دارد


به گزارش  حوزه فن‌آوری‌های نوین گروه


 علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان


 کارشناسان در جدیدترین پژوهش‌های


 خود فرضیه‌ای درباره استفاده از 


شهاب سنگ (METEORITES) در داخل 


هرم بزرگ مطرح کرده اند.


اهرام گیزا یکی از هفت شگفتی دنیای باستان است 


به تازگی دانشمندان با استفاده از نوعی تصویر برداری


 پیشرفته موفق به شناسایی فضایی مخفی


 در هرم شده اند و اعتقاد دارند که هنوز


 راز و رمز‌های فراوانی درباره این


 هرم‌ها ودلیل ساخت آن‌ها وجود دارد



در اسطوره‌های باستانی مصریان


 در دوران کهن اعتقاد داشتند که فرعون


 پس از مرگ و قبل از رسیدن به ستاره‌های


 شمالی فنا ناپذیر باید از دروازه‌های 


آسمان عبور کند و سپس برروی


 تخت آهنین خود قراربگیرد


کارشناسان برای شناسایی دقیق محل


 خلا نمای سه بعدی هرم بزرگ را شبیه سازی


 کرده اند و حتی اعتقاد دارند امکان دارد


 بخش‌هایی از آن از باقیمانده 


شهاب سنگ ساخته شده باشد


باستان شناسان فرضیه‌هایی درباره 


ساخت مقبره، تخت و صندلی


 سایر فرعون‌ها با استفاده از سنگ‌هایی 


از جنس شهاب سنگ مطرح کرده اند 


و در نظر دارند با انجام آزمایش‌های


 دقیق فرضیه خود را ثابت کنند


کارشناسان با تابش ذرات باردار


 به سطح هرم موفق به شناسایی


 فضایی خالی و با دگرگونی درجه


 حرارت به نسبت سایر


 قسمت‌های هرم شده اند

ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ...

ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ


ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ


ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ


ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ


ﺳﺎﻋﺖ 5 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ


 ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ


ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ


 و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ


ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ 


ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ 5:30 ﯾﺎﺩﻡ


 ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ


ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 6:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ


ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ


ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ


ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ


ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ


ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ 


ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ


 ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﯽ


ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ


ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ


 ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ


ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل 


ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ 


ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ


 ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ


ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ


 ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ


ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ


 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ 


ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ