گلدون

سلام دوستای مهربونم 
دلنوشته ای رو با گیتار اجرا کردم
که امیدوارم خشتون بیاد


آهو با دیدن....

آهو با دیدن شیر پا به فرار گزاشت


شیر گرسنه که به گرسنگی فرزندانش می اندیشید


خستگی را نپذیرفت با جستی پای آهو


را گرفت و اورا نقش بر زمین کرد


آهو که دیگر توان 


ایستادن نداشت


 نا امیدانه التماس میکرد


 شیر از پای او


شروع به خوردن کرد آهو هنوز زنده بود


دسته گرگی به شیر حمله کردند

 

آنها سرانجام موفق شدند 


کار ناتمام شیر را ادامه دهند


هنگام غروب آهوی بیچاره هنوز


اندکی جان داشت بدنش نیم خورده در بیابان


امیدی به دوباره زیستن نبود


چند لاشخور بر سر آهو  فرود آمدند


و اشک شوق آهو اینبار سرازیر شد