شخصی میلیونر برای تفریح تمساح زنده جمع آوری میکرد.....

شخصی میلیونر برای تفریح تمساح زنده جمع آوری میکرد و آنها را در استخر بزرگ در پشت خانه اش پرورش می داد. این آقای میلیونر همچنین یک دختر زیبا و جذاب داشت.

یک روزی آقای میلیونر تصمیم میگرد که یک مهمانی بزرگ ترتیب دهد. در شب مهمانی رو به مهمانان کرد و گفت :"مهمانان عزیزم...من یک پیشنهاد عالی برای تمام مردان حاضر دارم. اگر مردی بتواند در استخر تمساح های من شنا کند و خودش را زنده به آن طرف استخر برساند...من یک میلیون دلار یا دخترم را به شما جایزه می دهم!"

هنوز حرفش کامل تمام نشده بود که صدای پریدن یک مرد در آب شنیده شد. در استخر مردی دیده می شد که با تمام وجودش شنا می کرد و از ترس فریاد می کشید. مهمان ها مرد را تشویق می کردند تا اینکه
با پیراهن پاره شده و آسیب های جزئی به آن طرف استخر رسید!

میلیونر تحت تأثیر قرار گرفت و با خوشحالی به مرد گفت:"عالی بود پسرم! کارت باور نکردنی بود، حرف ندا
شت...حالا برای جایزه یک میلیون دلار را انتخاب میکنی یا دخترم را ؟"

مرد که نفس نفس میزد و هنوز باورش نمی شد از استخر سالم خارج شده است گفت:"ببین من نه پولتو می خوام نه دخترتو. من الان می خوام بدونم کدوم کـصافطی منـو هــل داد تو آب ... !"
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد