ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
زبونش می گرفته، می ره داروخونه می گه: آقا دیب داری
کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه
جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره
کارمنده می گه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب
می گه: بابا دیب، دیب
طرف میبینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه
اون میاد می پرسه: چی میخوای عزیزم
می گه: دیب
رئیس می پرسه: دیب دیگه چیه
می گه: بابا دیب دیگه. این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره
رئیس داروخونه می گه: تو مطمئنی که اسمش دیبه
می گه: آره بابا. خودم دائم مصرف
دارم. شما نمیدونید دیب چیه
رئیس هم هر کاری میکنه، نمی تونه
سر در بیاره و کلافه می شه
یکی از کارمندای داروخونه میاد جلو و می گه: یکی از
بچههای داروخونه مثل همین آقا زبونش
میگیره. فکر کنم بفهمه این
چی میخواد. اما الان شیفتش نیست
رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه
دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی
بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش
میرن اون کارمنده رو میارن. وقتی
می رسه از میپرسه: چی می خوای
می گه: دیب
کارمنده می گه: دیب
آره
کارمند می گه: که این ورش
دیب داره، اون ورش دیب داره
آره
داریم
چطور نفهمیدن تو چی می خوای
کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره
توی یه کیسه نایلون مشکی و میاره
می ده بهش اونم می ره پی کارش
همه جمع می شن دور اون کارمند
و با کنجکاوی میپرسن: چی میخواست این
کارمنده می گه: دیب
میپرسن: دیب؟ دیب دیگه چیه؟
می گه: بابا همون که این ورش
دیب داره، اون ورش دیب داره
رئیس شاکی می شه و می گه: اینجوری
فایده نداره. برو یه دونه
دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه
کارمنده می گه: تموم شد
آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت
این داستان واقعی است و به اواخر قرن 15 بر می گردد
در یک دهکده کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با 18 فرزند
زندگی می کردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ
پدر می بایستی 18 ساعت در روز به هر کار
سختی که در آن حوالی پیدا می شد تن می داد
یک بچه سیاهپوست آفریقائی در شعری
بسیار زیبا گفته است....
من وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی
می میرم، هنوزم سیاهم و،تو ای آدم سفید....
وقتی به دنیا میای، صورتی ای
وقتی بزرگ میشی، سفیدی
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی
وقتی سردت میشه، آبی ای
وقتی می ترسی، زردی
وقتی مریض میشی، سبزی
و وقتی می میری، خاکستری ای
و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟
پیرمرد، صدای زنگ را که شنید به سمت آیفون
رفت و گوشی را برداشت؛ « بله؟» صدای ناراحت
مرد جوانی را شنید که: «آقا جلوی بچه تون رو
بگیرید! یه تفنگ آب پاش دستش گرفته
از توی بالکن داره به مردم آب میپاشه!» نگاهی
به بالکن انداخت و جواب داد: «شرمنده ام آقا!
ببخشید! چشم! همین الان...» و در
حالی که گوشی در دستش بود، با صدای بلند
گفت: «بچه! تو داری اونجا چه غلطی میکنی
بیا تو ببینم!» گوشی را گذاشت. همانجا
نشست، خنده اش را که حبس کرده بود
رها کرد و یک دل سیر خندید. بعد چهار
دست و پا به سمت صندلی راحتی اش
رفت، تفنگ را برداشت و دوباره رفت توی بالکن
صدای همهمه در تاوس در میان گروهی از ساکنین
شهر نیومکزیکو در دهه 90 میلادی مشهور شد
این عده صدایی با بسامد پایین را گزارش کردند
این صدا به دلیل نزدیکی به روستای تاوس به این
نام مشهور شد، در حالی که صدایی مشابه
در نقاط دیگری در جهان نیز گزارش شده است
در اوایل دهه 50 میلادی، صداهای مشابهی در
چندین شهر در انگستان گزارش شده بود
نتایج تحقیقات منابع این صداها
را مشخص نکرده است
در عصر روز 22 نوامبر 1987، دو سیگنال تلوزیونی
از ایستگاه هایی در شیکاگو دزدیده شد
که با عنوان سیگنال مزاحم ماکس هدروم
مشهور شد. سارق سیگنال که شبیه شخصیت
تلوزیونی ماکس هدروم گریم کرده بود، قادر بود
ایستگاه های تلوزیونی را به مدت 3 ساعت
تصاحب کند. در اولین تداخل، هیچ صدایی
شنیده نمی شد، در حالی که در دومین
تداخل، عباراتی نامفهوم و غیر مرتبط شنیده
می شد. هیچ شخصی در
این ارتباط دستگیر نشد
کرم فیلاریایی که به نام کرم لوا لوا نیز
شناخته می شود انگلی است که توانایی
زندگی در چشم انسان ها را دارد. این کرم
دومین علت اصلی نابینایی در سراسر جهان است
تاکنون 200 میلیون نفر در دنیا دچار این بیماری
شده اند البته این کرم در مواردی به
اندام های تحتانی نیز حمله می کند که
از عوارض آن می توان به درد شدید
شکم و ورم مفصل ها اشاره کرد