ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خرگوش می ره تو جنگل روباه رو می بینه داره تریاک می کشه
می گه: اقا روباه این چه کاریه پاشو بدوییم شاد باشیم
بعد می رن تا می رسن به گرگه می بینن داره حشیش می کشه.
خرگوش می گه: آقا گرگه این چه کاریه پاشو شاد باشیم بدوییم. گرگم پا می شه
می رن 3تایی می رسن به شیره می بینن داره تزریق می کنه.
خرگوش می گه آقا شیره این چه کاریه پاشو بدوییم ورزش کنیم شاد باشیم.
شیره می پره می خورتش.
گرگ و روباه می گن چرا خوردیش این که حرف بدی نزد!؟
شیره می گه نه بابا این فلان فلان شده هرروز اکس می زنه می یاد مارو می دوونه
پنج آدمخوار به عنوان برنامه نویس در یک شرکت خدمات کامپیوتری استخدام شدند .
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس شرکت گفت: " شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید.
" آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاری نداشته باشند .
آنها به خوبی کار می کردند و نتیجه کارشان نیز رضایتبخش بود.
چهار هفته بعد رئیس شرکت به آنها سر زد و گفت: " می دانم که شما خیلی سخت کار میکنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافتچی های ما ناپدید شده است. کسی از شما میداند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟
" آدمخوارها به یکدیگر نگاهی کرده و اظهار بی اطلاعی کردند."
بعد از اینکه رئیس شرکت رفت ، بزرگ آدمخوارها از بقیه پرسید:
" کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده ؟ ها ؟! کدومتون ؟؟ "
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا آورد.
بزرگ آدمخوارها گفت: " ای احمق ! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد!
از این به بعد لطفاً افرادی را که کار میکنند نخورید.!!!
فرشته ها پرسیدنند؟ چرا طویله!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اولی زن داشت ,دنیا براش مثل جهنم بوده حالا بره بهشت.
دومی مجرد بود,دنیا براش مثل بهشت بود بره به جهنم.
یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی ؛ اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته و هر چند دقیقه آروم سرشو به
دیوار میزنه و زیر لب میگه : لیلا … لیلا … لیلا …
بستنش و در حالیکه
سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه با خشم فریاد میزنه : لیلا … لیلا … لیلا …